فرشته طرد شده و اهریمن رادیو (Fallen Angel and Radio Demon)
لوسیفر روی لبه بالکن نشسته بود و به بهشت خیره شده
بود و حواسش به اطرافش نبود الستور که داشت به هتل نگاه میکرد چشمش به لوسیفر خورد نیشخندی زد و کنار لوسیفر ظاهر شد«:سلام اردک من»لوسیفر هیچ واکنشی نشون نداد(در واقع بچم حواسش نبوده) و الستور هم بهش بر خورد که اینطور باهاش رفتار شد الستور اخم هایش در هم رفت و دست را روی شونه لوسیفر گذاشتو صداشو صاف کرد(اون در واقع صداش همینجوری رادیوییه) و گفت«:جناب با شما بودم...» لوسیفر شوکه شد و خیلی ترسید و یهو برگشت و گفت«:هعی داری چیکار میکنی»یهو با چهره الستور مواجه شد لوسیفر لبخندی روی لب ظاهر شد
_«:منو ترسوندی اتفاق خاصی افتاده»
:«اوم اره ولی این یه سوپرایزه و اینکه...خیلی داشتی اون بالا رو نگاه میکردی ذهن منو مشغول کردی گفتم ببینم اتفاقی افتادن»
_«:نه فقط یکم تو فکر بودم همین»
لوسیفر زیر چشمی نگاهی به الستور کرد کمی کنجکاو بود:«وایسا ببینم گفتی سوپراز درسته»الستور سرشو تکون داد:«اره درسته کاملا درست شنیدی»یهو الستور توی دستش یه...
.
.
the end 🎀
.
.
تا 12 تا لایک پارت ۲ رو میزارم 🤭پایان پارت 1
بود و حواسش به اطرافش نبود الستور که داشت به هتل نگاه میکرد چشمش به لوسیفر خورد نیشخندی زد و کنار لوسیفر ظاهر شد«:سلام اردک من»لوسیفر هیچ واکنشی نشون نداد(در واقع بچم حواسش نبوده) و الستور هم بهش بر خورد که اینطور باهاش رفتار شد الستور اخم هایش در هم رفت و دست را روی شونه لوسیفر گذاشتو صداشو صاف کرد(اون در واقع صداش همینجوری رادیوییه) و گفت«:جناب با شما بودم...» لوسیفر شوکه شد و خیلی ترسید و یهو برگشت و گفت«:هعی داری چیکار میکنی»یهو با چهره الستور مواجه شد لوسیفر لبخندی روی لب ظاهر شد
_«:منو ترسوندی اتفاق خاصی افتاده»
:«اوم اره ولی این یه سوپرایزه و اینکه...خیلی داشتی اون بالا رو نگاه میکردی ذهن منو مشغول کردی گفتم ببینم اتفاقی افتادن»
_«:نه فقط یکم تو فکر بودم همین»
لوسیفر زیر چشمی نگاهی به الستور کرد کمی کنجکاو بود:«وایسا ببینم گفتی سوپراز درسته»الستور سرشو تکون داد:«اره درسته کاملا درست شنیدی»یهو الستور توی دستش یه...
.
.
the end 🎀
.
.
تا 12 تا لایک پارت ۲ رو میزارم 🤭پایان پارت 1
- ۳.۱k
- ۰۴ فروردین ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۷)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط